چو آتشست به گرمی هوای تابستان بده دو کاسه ازان آب لعل، یا بستان هوای عشق و هوای می و هوای تموز سه آتشند، که خواری کنند با مستان بیار شیره و پرکن شراب و نقل بنه بریز سوسن و گل بر در سرا بستان ز هر حدیث به آواز مطربی کن گوش که عندلیب ز مرغول او برد دستان ز دست لاله جبینی شراب گیر به دست که عقل سر بنهد، چون برون کند دستان من و محبت خوبان ز عهد مهد ازل دو کودکیم که خوردیم شیر یک پستان در آن زمان که زما دادها ستانی باز نشاط عشق، خدایا، ز اوحدی مستان اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17550