امشب ز هجر یار بخواهم گریستن زارم ز عشق و زار بخواهم گریستن نالیده‌ام هزار شب از هجر و بعد ازین هر شب هزار بار بخواهم گریستن گو: روی من نگار شو از خون دل که من بی‌روی آن، نگار بخواهم گریستن چون بی‌شمار غصه کشیدم ز هجر او زین غصه بی‌شمار بخواهم گریستن بی‌اختیار چند کند گریه دیده‌ای؟ چندی به اختیار بخواهم گریستن تا بشنوم ز خاک درش بوی او شبی در خاک کوچه خوار بخواهم گریستن پنهان چو شد ز اوحدی آن نور دیده، من پنهان و آشکار بخواهم گریستن اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17570