آن تیر غمزه را دل خلقی نشانه بین انگشت رنگ داده و انگشتوانه بین روی سیاه چرده و زلف سیاه کار چشم سیاه تنگ خوش جاودانه بین در باغ عارضش ز برای شکار دل زلف چو دام بنگر و خال چو دانه بین با آن غرور و غفلت و خردی و بیخودی یک بوسه زو طلب کن و پنجه بهانه بین گرد میان لاغر آن خان نیکوان پیچیده دایم آن کمر تنگ خانه بین از دست زلف هندوی او جور می‌برم بخت مرا نگه کن و حال زمانه بین مرد اوحدی ز داغ غمم او هزار بار با آن دو دل حکایت مرد یگانه بین اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17607