چه پیکری؟ که ز پاکی چو گوهر نابی زهی، سعادت آن خفته کش تو هم خوابی نقاب طرهٔ شبرنگ زیر چهره چه سود؟ که چون ستارهٔ روشن ز زیر می‌تابی دلم ز پستهٔ تنگ تو چون براندیشد به چهر زرد و دم اشکهای عنابی بقای حسن چو گل چند روز می‌باشد بکوش تا مگر این چند روز دریابی کشیده‌ای چو کمان دشمن مرا در بر مرا ز پیش میفگن چو تیر پرتابی منت ز تافتن زلف منع می‌کردم چنان شدی که کنون روی نیز می‌تابی بیا، که مردمک چشم اوحدی بی‌تو به اشک دیده فروشد چو مردم آبی اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17710