میی کو ترا میرهاند ز مستی حلالت از آن می خرابی و مستی بت تست نفس تو در کعبهٔ تن خلیل خدایی، گر این بت شکستی عروس جهان را وفایی نباشد به آخر بدانی که: دل در که بستی؟ نبینی به خود غیر ازین صوت و صورت چه گویم؟ زهی! غافل از خود که هستی تو آنروز گفتم: به منزل نیایی که همراه میرفت و خوش می‌نشستی در این باغ کش میوه زهرست یکسر چه تریاک بهتر ز کوتاه دستی؟ چو باد ار طلب میکنی سرفرازی منه دل برین خاک و بگذر، که رستی خدای تو آن چیز مخصوص باشد خدا را گر از بهر چیزیی پرستی بلندی که میجویی آنروز یابی که چون اوحدی رخ بپیچی ز پستی اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17719