جهد بکن تا که به جایی رسی درد بکش، تا به دوایی رسی بر سر آن کوچه بسی برگهاست خیز و برو، تا به نوایی رسی پیرهنی چاک نکردی به عشق کی ز بر او به قبایی رسی؟ تا نشوی فارغ و یکتا، کجا از سر آن زلف بتایی رسی؟ بس که به بوسی تو زمینش ز دور تا که به بوسیدن پایی رسی گر تو درآیی ز پی کاروان زود به آواز درایی رسی از صف دل دور مشو، زانکه تو هم ز دل خود به صفایی رسی ای که به مخلوق چنین غره‌ای خود چه کنی؟ گربه خدایی رسی خواجه ترا چون ز غلامان شمرد گر نگریزی به بهایی رسی یوسف خود را بتوانی ربود گر به چنین گرگ‌ربایی رسی اوحدیا، سایه ز ما برمگیر گر به چنین ظل همایی رسی اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17756