ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی خون دل شکستهٔ ما را چه می‌مکی؟ بگشای زلف و غارت دلها ببین، اگر از بند زلف دل‌شکن خویش درشکی مانند گل ز جامه پدیدار میشود اندام روشن تو ز خوبی و نازکی هر کس که دید روی ترا نیک روز شد روزت خجسته باد! که ماهی مبارکی ترک تو چون کنم؟ که ز ترکی هزار بار گر تیغ بر سرم شکنی، تاج تارکی گویی حسود چاره سگالم چها کند؟ گر بشنود دگر که تو با اوحدی یکی اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17765