برید دوست چون آورد نامه
درید آن عاشق از اندوه جامه
سلامی دید، دور از هر سلامت
حدیثی سر به سر جنگ و ملامت
بدانست از سواد نامهٔ دوست
فراغ خاطر خود کامهٔ دوست
به دل گفتا: بکن زین کار دندان
جفا بر خود مکن چندین که چندان
دل آن بیوفا در بند ما نیست
دگر بارش سر پیوند ما نیست
اوحدی مراغهای : منطقالعشاق : شنیدن عاشق سخن معشوق را
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/18101