مرا وقتی نگاری خرگهی بود که قدش غیرت سرو سهی بود نه از باغش مرا برگ جدائی نه از سیبش مرا روی بهی بود بشب روشن شدی راهم ز رویش ز مویش گر چه بیم گمرهی بود ز چشم آهوانش خواب خرگوش نه از مستی ز عین روبهی بود سخن کوته کنم دور از جمالش مراد از عمر خویشم کوتهی بود رخم پر ناردان می‌شد ز خوناب که از نارش دمی دستم تهی بود ز مردان رهش خواجو در این راه کسی کو جان بداد آنکس رهی بود خواجوی کرمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/18715