نشست شمع سحر ای چراغ مجلسیان خیز بیار باده و بشنو نوای مرغ سحرخیز سپیده نافه گشایست و باد غالیه افشان شراب مشک نسیمست و مشک غالیه آمیز کنون که غنچه بخندید و باد صبح برآمد بگیر داد صبوحی ز بادهٔ طرب انگیز چراغ مجلس مستان ز شمع چهره برافروز ز بهر نقل حریفان شکر ز پسته فرو ریز مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش چرا ز غالیه دلبند می‌کنی و دلاویز برون ز شکر شیرین سخن مگوی که فرهاد به نیم جو نخرد خسروی ملکت پرویز بسوز مجمر و دود از دل عبیر برآور بساز بربط و آتش ز جان عود برانگیز بگیر سلسلهٔ زلف دلبران سمن رخ برآر شور ز یاقوت شاهدان شکرریز مرا مگوی که پرهیز کن ز میکده خواجو که مست عشق نداند حدیث توبه و پرهیز خواجوی کرمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/18818