خوشا شراب محبت ز ساغر ازلی قدح بروی صبوحی کشان لم یزلی ز دست ساقی تحقیق اگر خوری جامی شراب را ابدی دان و جام را ازلی بزیر جامه چو زنار بینمت چون شمع چه سود راندن مقراض و خرقهٔ عسلی مشو بحسن عمل غره و بزهد مناز که خواندت خرد پیر زاهد عملی ز آب و گل نشود چون تو لعبتی پیدا ندانم از چه گلی دانمت که از چگلی چگونه از سر کویت کنم جلای وطن که هست سوز درونم خفی و گریه جلی کجا ز زلف تو پیوند بگسلد دل من که کار زلف تو دل بندیست و دل گسلی محب روی توام در جواب دعوی عشق دل شکسته وکیلست و جان خسته ولی متاب روی ز خواجو که زلف هندویت بخورد خون دل ریشش از سیاه دلی خواجوی کرمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19161