بی جمال تو، ای جهان افروز چشم عشاق تیره بیند روز دل به ایوان عشق بار نیافت تا به کلی ز خود نکرد بروز در بیابان عشق ره نبرد خانه پرورد «لایجوز» و «یجوز» چه بلا بود کان به من نرسید؟ زین دل جان گداز درداندوز عشق می‌گویدم که: ای عاشق چاک زن طیلسان و خرقه بسوز دیگر از فهم خویش قصه مخوان قصه خواهی، بیا ز ما آموز بنشان، ای عراقی، آتش خویش پس چراغی ز عشق ما افروز فخرالدین عراقی : عشاق‌نامه : فصل اول : غزل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19739