چون بدید این غزل بدین سان خوب ملتفت شد به طالب آن مطلوب دست یازید و بر گرفت و بخواند در بد و نیک این سخن می‌راند چون به آخر رسید خوش بگریست گفت: بیچاره این عراقی کیست؟ گفتم: ای جان جان، من مسکین در بیابان عشق گفته‌ام این گفت: آنگه شود مرا باور که بدین قافیت یکی دیگر بر بدیهه بگویی اندر حال باشد این در فراق و آن ز وصال آن غزل در فراق جانان بود وین یکی در وصال باید زود گفتم: ای مایهٔ سخن گفتن از تو بنوشتن و ز من گفتن گفت: کو کاغذ و دوات و قلم؟ دادمش: تا نوشت این غزلم: فخرالدین عراقی : عشاق‌نامه : فصل دوم : مثنوی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19745