تیری، ای دوست، برکش از ترکش پس به آبروی چون کمان درکش هان! دلم گر نشانه می‌خواهی زدن از توست و از من آهی خوش کی ز تیرت الم رسد؟ که مرا دیده در حیرت است و دل در غش یابم از دیدن تو آب حیات ور بسوزانیم تو در آتش خواه نوش است و خواه زهرآلود شربت از دست دوست خوش درکش ور دهد غیر شربت نوشت نیش دان و به خاک ریز و مچش به عراقی مگو: بیا بر من خویشتن را بگوی، ای دلکش فخرالدین عراقی : عشاق‌نامه : فصل پنجم : فصل پنجم : غزل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19760