عاشقی ترک خواب و خور کرده جای خود را ز گریه تر کرده حیرت حسن دوست جانش را از تن خویش بی‌خبر کرده دایم اندر نماز و روزهٔ عشق درس عشاق را ز بر کرده پیش تیر ارادت معشوق جگر خویش را سپر کرده کارش از دست خود بدر رفته یارش از کوی خود بدر کرده در ره کوی دوست بی‌سر و پا دل و جان داده، پا ز سر کرده همت عالیش عراقی را سفر راه پرخطر کرده فخرالدین عراقی : عشاق‌نامه : فصل هشتم : غزل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19774