شوق می از بهار گل‌اندام تازه شد پیوند بوسه‌ها به لب جام تازه شد از چهرهٔ گشادهٔ سیمین‌بران باغ آغوش‌سازی طمع خام تازه شد زان بوسه‌های‌تر که به شبنم ز گل رسید امید من به بوسه و پیغام تازه شد میلی که داشتند حریفان به نقل و می از چشمک شکوفهٔ بادام تازه شد از نوبهار، سبزهٔ مینا کشید قد از آ ب تلخ می جگر جام تازه شد داغی که به به خون جگر کرده بود دل از روی گرم لالهٔ گلفام تازه شد شب از شکوفه روز شد و روز شب ز ابر هنگامهٔ مکرر ایام تازه شد حاجت به رفتن چمن از کنج خانه نیست زین‌سان که از بهار در و بام تازه شد صائب ترا ز سردی دوران خزان مباد کز نوبهار طبع تو ایام تازه شد صائب تبریزی : دیوان اشعار : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19881