دل از مشاهدهٔ لالهزار نگشاید
ز دستهای حنابسته کار نگشاید
ز اختیار جهان، عقدهای است در دل من
که جز به گریهٔ بیاختیار نگشاید
خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود
دهان خویش به ابر بهار نگشاید
شکایت گره دل به روزگار مبر
که هیچکس به جز از کردگار نگشاید
زمین و چرخ به غیر از غبار و دودی نیست
خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید
مراست از دل مغرور غنچهای، صائب
که در به روی نسیم بهار نگشاید
صائب تبریزی : دیوان اشعار : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/19901