به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم ره گریز نبسته است هیچ کس بر من اسیر بند گران وفای خویشتنم چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب همیشه خانه خراب هوای خویشتنم سفینه در عرق شرم من توان انداخت ز بس که منفعل از کرده‌های خویشتنم ز دستگیری مردم بریده‌ام پیوند امیدوار به دست دعای خویشتنم ز بند خصم به تدبیر می‌توان جستن مرا چه چاره، که زنجیر پای خویشتنم به اعتبار جهان نیست قدر من صائب عزیز مصر وجود از نوای خویشتنم صائب تبریزی : دیوان اشعار : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19934