ز گل فزود مرا خارخار خندهٔ تو که نیست خندهٔ گل در شمار خندهٔ تو مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است که نشکند قدح گل، خمار خندهٔ تو شده است گل عبث از برگ سر بسر ناخن گره گشایی دلهاست کار خندهٔ تو گشود لب به شکر خنده غنچهٔ تصویر نشد که گل کند از لب، بهار خندهٔ تو در آی از درم ای صبح آرزومندان که سوخت شمع من از انتظار خندهٔ تو دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم ز بس خجل شده در روزگار خندهٔ تو صائب تبریزی : دیوان اشعار : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/19980