بوده است یار بی من اگر دوش با رقیب یا من به قتل می‌رسم امروز یا رقیب شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب با یار شرح درد جدائی چسان دهم چون یک نفس نمی‌شود از وی جدا رقیب هم آشناست با تو و هم محرم ای دریغ ظلم است با سگ تو بود آشنا رقیب در عاشقی هزار غم و درد هست و نیست دردی از این بتر که بود یار با رقیب با هاتف آنچه کرده که او داند و خدا بیند جزای جمله به روز جزا رقیب هاتف اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/20288