بر دست کس افتد چو تو یاری نه و هرگز در دام کسی چون تو شکاری نه و هرگز روزم سیه است از غم هجران بود آیا چون روز سیاهم شب تاری نه و هرگز در بادیهٔ عشق و ره شوق رساند آزار به هر پا سر خاری نه و هرگز گردون ستمگر کند این کار که باشد؟ یاری به مراد دل یاری نه و هرگز در خاطر هاتف همهٔ عمر گذشته است جز عشق تو اندیشهٔ کاری نه و هرگز هاتف اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/20320