رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس گریست عمری آخر ز بیوفائی چرخ ندید روی تو را چشم اشکبار افسوس خزان چو بگذرد از پی بهار می‌آید خزان عمر ندارد ز پی بهار افسوس به خاک هاتف مسکین گذشت و گفت آن شوخ ازین جفاکش ناکام صد هزار افسوس هاتف اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/20323