ساکن کنعان مهجوری خلیل آن که چون یعقوب باشد ممتحن وان که هست از تیشهٔ صبر و شکیب کوه اندوه و بلا را کوه کن آنکه هرگز جز حدیث درد عشق برنیاید از لب او یک سخن چون غم و درد نهانش کرده بود فارغ از هر محفل و هر انجمن داشت چون وحشی غزالان روز و شب وحشت از پیر و جوان و مرد و زن کرد پیدا بهر خود غمخانه‌ای آن گرفتار بلایا و محن کرد معمور آن مصیبت خانه را بهر اندوه و ملال خویشتن کرد چون تعمیرش و آن غمکده گشت نو از گردش چرخ کهن کلک هاتف از پی تاریخ آن زد رقم معمور شد بیت الحزن هاتف اصفهانی : دیوان اشعار : ماده تاریخ‌ها : شمارهٔ ۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/20420