فرمود مرا سجدهٔ خویش آن بت رعنا در سجده فتادم که سمعنا واطعنا ما دخل به خود در می‌دیدار نگردیم ما حل له شارعنا فیه شرعنا بودیم ز ذرات به خورشید رخش نی الفرع رئینا والی الاصل رجعنا روزی که دل از عین تعلق به تو بستیم من غیرک یاقرة عینی و قطعنا در زاریم از ضعف عمل پیش تو صد ره ضعف الفرغ الاکبر و یارب فزعنا در دار شفایت مرضی دفع نکردیم لکن کسل الروح من الروح و قعنا گر محتشم از غم علم عین نگون کرد انا علم البهجة بالهم رفعنا محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/21780