بی‌پرده برآئی چو به صحرای قیامت خلد از هوس آید به تماشای قیامت هنگامه بگردد چو خورد غلغلهٔ تو بر معرکه معرکه آرای قیامت در حشر گر آید نم رحمت ز کف تو روید همه شمشیر ز صحرای قیامت در قتل من امروز مبر خوف مکافات کاین داوری افتاد به فردای قیامت بنشین و مجنبان لب عشاق که کم نیست غوغای قیام تو ز غوغای قیامت پروردهٔ تفتندهٔ بیابان تمنا جنت شمرد دوزخ فردای قیامت فرداست دوان محتشم از دست تو در حشر با صد تن عریان همه رسوای قیامت محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/21879