خدا اگر چه ز پاکان دعا قبول کند دعا کنم من و گویم خدا قبول کند فشاند آن که ز ما آستین رد به دو کون کجا نیاز من بینوا قبول کند ز روی ساعد سلطان پریده شهبازی چگونه طعمه ز دست گدا قبول کند در خز این درد و دوا چه بگشایند که غیر بی جگر آنجا دوا قبول کند بلا و عافیت آیند اگر به معرض عرض حریف عشق بلاشک بلا قبول کند مکن قبول ز کس دعوی محبت پاک که درد را بگذارد دوا قبول کند اگر قبول کند مرد هر کجا دردیست کسی که درد ندارد کجا قبول کند فقیه قابل عفو و فقیر نا قابل ازین میانه کرم تا که را قبول کند شوم چو محتشم از مقبلان راه خدا گرم به بندگی آن بی‌وفا قبول کند محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/21968