عرق از برگ گل انگیختنش را نگرید آب و آتش بهم آمیختنش را نگرید دامن افشاندن و برخاستنش را بینید ساغر افکندن و می ریختنش را نگرید همچو طفلی که دهد بازی مرغان حریص دام به نهادن و بگریختنش را نگرید گرچه می‌گویم و غیرت به دهان می‌زندم کوه سیم از کمر آویختنش را نگرید جان دیوانهٔ من می‌رود اینک بیرون از بدن رابطه به گسیختنش را نگرید محتشم اشک ز چشم آه ز دل کرده رها فتنه از بحر و بر انگیختنش را نگرید محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۷۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22022