ای شربت جفای تو هم تلخ و هم لذیذ خصمانه حرفهای تو هم تلخ و هم لذیذ رد جام عشوه ریخته میها به زهر چشم چشم غضب نمای تو هم تلخ و هم لذیذ صلح و حیات و مرگ بهم داده‌ای که هست وقت غضب ادای تو هم تلخ و هم لذیذ دی زهر و انگبین بهم آمیختی که بود دشنام جان فزای تو هم تلخ و هم لذیذ ای دل ز خشم و صلح به آن لب سپرده یار صد شربت از برای تو هم تلخ و هم لذیذ امشب دهنده می و نقلی که صد اداست با لعل دلگشای تو هم تلخ و هم لذیذ در عشق کس نداد شرابی به محتشم از ماسوا سوای تو هم تلخ و هم لذیذ محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22030