زهی ز سلطنتت روزگار منت دار شکار کرده خلقت دل صغار و کبار جدار بزم تو را مهر گشته حاشیه پوش سوار عزم تو را چرخ گشته غاشیه‌دار قضا ز لطف تو بر سائلان عطیه‌فشان قدر ز قهر تو بر ظالمان بلیه نگار ز پیچ نوبت عدل بلند طنطنه‌ات فتاده غلغله در هفت گنبد دوار هنوز منت ازین سو بود اگر تا حشر خلایق دو جهان جان کنند بر تو نثار محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22035