ای در زمان خط تو بازار فتنه تیز انجام دور حسن تو آغاز رستخیز جولانی تو راست که جولان ز لعب تو صد رستخیز خاسته از هر نشست و خیز هر روز می‌کند ز ره دعوی آفتاب کشتی حسن با تو قدر لیک در گریز داده خواص نافه به ناف زمین هوا هرگه به جنبش آمده آن زلف مشگبیز دانی که چیست دوستی و کوشش وصال با جان خود خصومت و با بخت خود ستیز تلخی صبر گفت ولی کرد آشکار عذری ز پی بجنبش لبهای شهد ریز هرچند آتشش بود افسرده محتشم او تیز می‌کند به نگه‌های تیز تیز محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22060