به هجر یار که از غیر آن ندارم حظ چنان که ز وصل آن چنان ندارم حظ به غیر حیرت عشقت چه باعث است ای گل که چشم دارم و از گلستان ندارم حظ ز بس که خورده‌ام از قاصدان فریب اکنون به هیچ مژده من بدگمان ندارم حظ نوید عمر ابد هم به گوش ناخوش نیست که بی تو بس که به جانم ز جان ندارم حظ به مزدی سفرم کاش خانمان سکون که از وطن من بی‌خانمان ندارم حظ زهم ببر ز من ای همزبان که من بی او زبان ندارم و از هم زبان ندارم حظ ره جهان دگر محتشم کنون سر کن که بهر عمر چنین زین جهان ندارم حظ محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22099