چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم چندان نگهم داشت که از یاد تو رفتم چون فاختهٔ سنگ ستم خرده ازین باغ دل در گرو جلوهٔ شمشاد تو رفتم بشتاب ز دنبال که با زخم غریبی از صید گه غمزهٔ صیاد تو رفتم برکس مکن اطلاق هلاکم که ز دنیا از سعی اجل هم نه به امداد تو رفتم پوشیده کفن سوی مکافات گه حشر تا زین ستم آباد به بیداد تو رفتم خسرو ز جهان می‌شد و آهسته به شیرین می‌گفت که من در سر فرهاد تو رفتم نالان به درش محتشم از بس که نشستی من منفعل از ناله و فریاد تو رفتم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22139