ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم قدم به زمین ریخت از دو شیشهٔ دیده گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم چو غیر چید گل وصلت از مساهله من چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها سیه در آینهٔ بخت خویش دیدم و رفتم به پند دیدهٔ صحبت پسند کار نکردم نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22140