دی به دنبال یکی کبک خرام افتادم رفتم از شهر به صحرا و به دام افتادم مگر این باده همه داروی بیهوشی بود که من لجه‌کش از یک دو سه جام افتادم آن چه قد بود و چه قامت که ز نظارهٔ آن تا دم صبح قیامت ز قیام افتادم به اشارت مگر احوال بگویم که چه شد که ز گویائی از آن طرز کلام افتادم هیچ زخمی نزد آن غمزه که کاری نفتاد من افتاده چگویم ز کدام افتادم من که بودم ز مقیمان سر کوی حضور از کجا آه به این طرفه مقام افتادم محتشم بوی جنونم همه کس فاش شنید چون درین سلسله غالیهٔ فام افتادم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22142