به سینه داغ نهانی که داشتم ز تو دارم نهان ز خلق لسانی که داشتم ز تو دارم تو لطفها که به من داشتی فغان که نداری ولی من آه و فغانی که داشتم ز تو دارم مکش به طعنه بی‌دردیم که بر دل غمگین هنوز زخم سنانی که داشتم ز تو دارم چه سود سرمهٔ آسودگی بدیده کشیدن که چشم اشک فشانی که داشتم ز تو دارم بدیدهٔ دگران جام کن به رغم من ای گل که دیدهٔ نگرانی که داشتم ز تو دارم به چشم و لطف نهان سوی محتشم نظری کن که چشم و لطف نهانی که داشتم ز تو دارم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22163