مفتون چشم کم نگه پر فتنه‌ات شوم مجنون آهوانه نگه کردنت شوم از صد قدم به ناوکی انداختی مرا قربان دست و بازوی صید افکنت شوم دامان سعی بر زده‌ای در هلاک من ای من هلاک بر زدن دامنت شوم زان تندخوتری که توانم ز بیم گشت پیرامنت اگر همه پیراهنت شوم کم می‌کنی نگاه ولی خوب می‌کنی قربان طرح و وضع نگه کردنت شوم کردی ز باده پیرهن عاشقانه چاک شیدای چاک کردن پیراهنت شوم من بلبل ندیده بهارم روا مدار کاواره همچو محتشم از گلشنت شوم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22184