دلم از قال و قیل گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول لوحش الله، ز سینه جوشیها یاد ایام خرقه پوشیها ای خوش ایام شام و مصر و حجاز فارغ از فکرهای دور و دراز باز گیرم شهنشهی از سر و ز کلاه نمد کنم افسر شود آن پوست تخته، تختم باز گردد از خواب، چشم بختم باز خاک بر فرق اعتبار کنم خنده بر وضع روزگار کنم شیخ بهایی : دیوان اشعار : مثنویات پراکنده : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22656