عارفی از منعمی کرد این سؤال: کای تو را دل در پی مال و منال سعی تو، از بهر دنیای دنی تا چه مقدار است؟ ای مرد غنی! گفت: بیرون است از حد شمار کار من این است در لیل و نهار عارفش گفت: این که بهرش در تکی حاصلت زان چیست؟ گفتا: اندکی آنچه مقصود است، ای روشن ضمیر! برنیاید زان، مگر عشر عشیر گفت عارف: آن که هستی روز و شب از پی تحصیل آن، در تاب و تب شغل آن را قبلهٔ خود ساختی عمر خود را بر سر آن باختی آنچه او می‌خواستی، واصل نشد مدعای تو از آن، حاصل نشد دار عقبی، کان ز دنیا برتر است وز پی آن، سعی خواجه کمتر است چون شود حاصل تو را چیزی از آن؟ من نگویم، خود بگو، ای نکته‌دان! شیخ بهایی : نان و حلوا : بخش ۱۶ - سال بعض العارفین عن بعض المنعمین عن قدر سعیه فی تحصیل الاسباب الدنیویة و تقصیرة عن اسباب الاخرویة گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22764