جرعه‌ای می نخورده از دستش بیخودم کرد نرگس مستش هر که از جام عشق او می‌خورد توبه گر سنگ بود بشکستش به کسی مبتلا شدم که نرست مرغ از دام و ماهی از شستش به همه جای می‌رود حکمش به همه کس همی رسد دستش از عنایت مپرس کن معنی نیست در حق بنده گر هستش هر که عاشق نشد، به دامن دوست نرسد دست همت پستش سیف از مشک بوی دوست شنید بر گریبان خویشتن بستش سیف فرغانی : دیوان اشعار : غزلیات (گزیدهٔ ناقص) : غزل شمارهٔ ۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22858