خوش آمد گل وز آن خوش تر نباشد که در دستت به جز ساغر نباشد زمان خوش دلی دریاب و در یاب که دایم در صدف گوهر نباشد غنیمت دان و می خور در گلستان که گل تا هفته ی دیگر نباشد ایا پرلعل کرده جام زرین ببخشا بر کسی کش زر نباشد بیا ای شیخ و از خم خانه ی ما شرابی خور که در کوثر نباشد بشوی اوراق اگر هم درس مایی که علم عشق در دفتر نباشد ز من بنیوش و دل در شاهدی بند که حسنش بسته ی زیور نباشد شرابی بی خمارم بخش یا رب که با وی هیچ درد سر نباشد من از جان بنده ی سلطان اویسم اگر چه یادش از چاکر نباشد به تاج عالم آرایش که خورشید چنین زیبنده ی افسر نباشد کسی گیرد خطا بر نظم حافظ که هیچش لطف در گوهر نباشد حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2291