تو و آن قامتی که موزون است من و این طالعی که وارون است تو و آن طره‌ای که مفتول است من و این دیده‌ای که مفتون است تو و آن پیکری که مطبوع است من و این خاطری که محزون است تو و آن پنجه‌ای که رنگین است من و این سینه‌ای که کانون است تو و آن خنده‌ای که نوشین است من و این گریه‌ای که قانون است تو و آن نخوتی که بی‌حد است من و این حسرتی که افزون است تو و رویی که لمعهٔ نور است من و چشمی که چشمهٔ خون است تو و زلفی که عنبر ساراست من و اشکی که در مکنون است من و خون دلی که مقسوم است تو و لعل لبی که میگون است من ندانم غم فروغی چیست تو نپرسی که خسته‌ام چون است فروغی بسطامی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23081