بتان به مملکت حسن پادشاهانند ولی دریغ که بدخواه نیک خواهانند ز اصل پرورش روح می‌دهند این قوم ولی ز فرقت جان سوز جسم گاهانند به جای شیر ز بس خورده‌اند خون جگر هنوز تشنه‌لب خون بیگناه انند کجا کمان سلامت ز عرصه‌ای ما راست که در کمین ز چپ و راست کج کلاهانند به طاق آن خم ابرو شکستگی مرساد که در پناهش پیوسته بی پناهانند گرت ز تیغ کشد غمزه‌اش گواه مخواه که کشتگان ره عشق بی گواهانند فروغی از پی خوبان ماه روی مرو که سر به سر همه بی مهر و دل سیاهانند فروغی بسطامی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23237