یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود یاد باد آن که رخت شمع طرب می‌افروخت وین دل سوخته پروانه ی ناپروا بود یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب آن که او خنده ی مستانه زدی صهبا بود یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی در میان من و لعل تو حکایت‌ها بود یاد باد آن که نگارم چو کمر بربستی در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود یاد باد آن که به اصلاح شما می‌شد راست نظم هر گوهر ناسفته که حافظ را بود حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2333