خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست غمش ز رندی و میلش به پارسائی نیست دل رمیده ی شوریدگان رسوایی شکسته‌ایست که در بند مومیایی نیست ز فکر دنیی و عقبی فراغتی دارد خداشناس که با خلقش آشنایی نیست غلام همت درویش قانعم کو را سر بزرگی و سودای پادشاهی نیست مراد خود مطلب هر زمان ز حضرت حق که بر در کرمش حاجت گدایی نیست به کنج عزلت از آن روی گشته‌ام خرسند که دیگرم هوس صحبت ریایی نیست قلندریست مجرد عبید زاکانی حریف خواجگی و مرد کدخدایی نیست عبید زاکانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23562