ز سوز عشق من جانت بسوزد همه پیدا و پنهانت بسوزد ز آه سرد و سوز دل حذر کن که اینت بفسرد وانت بسوزد مبر نیرنگ و دستان پیش آن کو به صد نیرنگ و دستانت بسوزد به دست خویشتن شمعی میفروز که هر ساعت شبستانت بسوزد چه داری آتشی در زیر دامان کز آن آتش گریبانت بسوزد دل اندر وصل من بستی و ترسم که ناگه تاب هجرانت بسوزد ندارد سودت آن گاهی که گوئی عبید آن نامسلمانت بسوزد عبید زاکانی : عشاق‌نامه : بخش ۱۲ - غزل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23793