خیالی بود و خوابی وصل یاران شب مهتاب و فصل نوبهاران میان باغ و یار سرو بالا خرامان بر کنار جویباران چمن میشد ز عکس عارض او منور چون دل پرهیزکاران سر زلفش زباد نوبهاری چو احوال پریشان روزگاران برفت آن نوبهار حسن و بگذاشت دل و چشمم میان برق و باران خداوندا هنوزم هست امید بده کام دل امیدواران همام از نوبهار و سبزه و گل نمی‌یابد صفا بی‌روی یاران وهاران ده جانان دیر خوش نی اوی امان مه دل با مه و هاران عبید زاکانی : عشاق‌نامه : بخش ۲۸ - غزل همام گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23809