نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر ز وصل روی جوانان تمتعی بردار که در کمین گه عمر است مکر عالم پیر نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر معاشری خوش و رودی بساز می‌خواهم که درد خویش بگویم به ناله ی بم و زیر بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم اگر موافق تدبیر من شود تقدیر چو قسمت ازلی بی حضور ما کردند گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر چو لاله در قدحم ریز ساقیا می و مشک که نقش خال نگارم نمی‌رود ز ضمیر بیار ساغر در خوشاب ای ساقی حسود گو کرم آصفی ببین و بمیر به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بار ولی کرشمه ی ساقی نمی‌کند تقصیر می دوساله و محبوب چارده ساله همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر دل رمیده ی ما را که پیش می‌گیرد خبر دهید به مجنون خسته از زنجیر حدیث توبه در این بزمگه مگو حافظ که ساقیان کمان ابرویت زنند به تیر حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2385