به وقت گل شدم از توبه ی شراب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم که از سؤال ملولیم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچه ی چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش که شد ز شیوه ی آن چشم پر عتاب خجل تویی که خوب تری ز آفتاب و شکر خدا که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2434