بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم زلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنم آه کز طعنه ی بدخواه ندیدم رویت نیست چون آینه‌ام روی ز آهن چه کنم برو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیر کارفرمای قدر می‌کند این من چه کنم برق غیرت چو چنین می‌جهد از مکمن غیب تو بفرما که من سوخته خرمن چه کنم شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم مددی گر به چراغی نکند آتش طور چاره ی تیره شب وادی ایمن چه کنم حافظا خلد برین خانه موروث من است اندر این منزل ویرانه نشیمن چه کنم حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۴۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2474