در خرابات مغان نور خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن فکر دور است همانا که خطا می‌بینم سوز دل اشک روان آه سحر ناله ی شب این همه از نظر لطف شما می‌بینم هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مشک ختن و نافه ی چین آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید که من او را ز محبان شما می‌بینم حافظ : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/2486